شعر بسیار زیبای دخت ایران
دلارا شرکا
در لباس
با شکوه و دل آرا
می نگریستم
به آن دشت پهناور
به آن آبادی
و آن مظهر پاکی
و آن صلابت
من دخت ایرانم
با اصالت
و نجیب و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
شاعر محبوب زن ایرانی دل آرا شرکا
به مناسبت روز جهانی مبارزه با مواد مخدر
و شعر و سروده ای زیبا از بانو دل آرا شرکا
در روزی زیبا
که میخواندن گنجشک ها
در معبر پیاده ، دیدم
جوانکی بر زمین فتاده
با چهره ای لاغر و رنگ پریده
در لباسی ژنده و آلوده
او ، از حال کنون خود ، بی خبر بود
او گیج و منگ ، در دام اعتیاد فتاده بود
او تنها بود و گرفتار
هر چند بود گنهکار و سیه کردار
آخر کجایند آن پدر و مادر
که او را پروراندن
و او ، اکنون فتاده در دام اعتیاد
امروز که روز جهانی
مبارزه با مواد مخدر است
حال آن جوانک تاثر داشت
کاش هر پدر و مادری
اکنون آگاهی دهد به فرزند دلبند
از فریب و وسوسه هولناک دیو اعتیاد
شاید که نجات یابد
جگر گوشه او در فردا
( دل آرا شرکاء )
5 تیرماه
26ژوئن
dearash , nghvha . ahuv ck hdvhkd nghvh av;h , nghvh av;h ahuv ck hdvhkd , hauhv nghvh av;h , sv,ni ihd nghvh av;h , auv khf nghvh av;h ,
دلارا شرکا شاعر زن ایرانی
به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی و شعر فوق العاده زیبای بانو دل آرا شرکاء
اشک از دو گونه اش جاری بود
آخر او را دل هوایی بود
هوای آن یار سفر کرده
که هنوز یادش
در دل او بود زنده ،
وقتی شده بود ، با او نامزد
او جوانی بود خوش قامت
دلیر و پر همت
تا که کرد ، عزم رفتن
به جبهه های نبرد
با دل و شجاعت
تا که دفاع کند از میهن
تا به ناموس ، نرسد دست نامحرم
و چه دیر می گذشت
آن روز ها و ماه ها
و بعد از آن همه ندیدن ها
آن بی خبری ها
برگشت آن یار دل آرا
از جنگ با صدامی ها
با شوق دوید به سوی همسر
همسری که شده بود نحیف و لاغر
از زخم هایی که خورده بود بر پیکر
صدای خوش همسر
دیگر نبود مثل گذشته
گرفته بود و خس خس میکرد سینه
گره می خورد آن نوایش
با سرفه های پی در پی بی امانش
از آن روز نفس همسر
بسته شده بود به آن
کپسول های اکسیژن
آخر هنگام مبارزه دلاور مردانه
شده بود شیمیای
در آن جنگ ناعادلانه
بدنش پر بود ز آثار تاول ها
که میگفت از آن
مسمومیت با گازهای شیمیایی
هرگز درمان نداشت آن درد شیمیایی
بود کمیاب و گران داروهای شیمیایی
از آن روز همسر بود بیمار
و نداشت خواب راحت
تا که پرگشود
از آن بدن شیمیایی رنجور
با آن همه احوال
که رفته بود ؛ بر همسر
رزمنده او ،
بود خوشحال و خرسند
از آن دفاعی که کرده بود ، از وطن
بر لبش بود لبخند دل آرا
که می دید در امنیت ، هم وطنان را
( دل آرا شرکاء )
تیرماه 8
تو را در رویا یا حقیقت میبینم
تو را در آن جاده بی انتها میبینم
آغوش غریب تو را
بر لب صحرا می بینم
از آن محال دل بریدم و اندیشیدم
بالهایم کجاست من بی تو میمیرم
( دل آرا شرکاء )
من میکارم دانه گندمی
در دامان طبیعت
من کِشت میکنم
گندم زاری از طلا
درون دستان من است
آن جواهرسرسبز رویا
من در اندیشه ام دارم ،
آن آسایش فردایت
تو از من میخری
آن میوه گل معرفت
در جهاد کشاورزی من
می دانم
کسی گرسنه
سر بر بالین نمی گذارد
چرا که من کاشته ام
گندم زاری در دل طبیعت
( دل آرا شرکاء )
لحظه به لحظه می گذرد
ثانیه به ثانیه های دیدار تو
از راه میرسد
هم آشوبی ست در میان قلب من
خسته تو مسافر در راه
هم می کشم انتظار دیدار توِ
گمشده در سیلاب روزگار
هم شویم مژگان را با آب دیده
امید دیدار تو یار
هم رسیم به یکدیگر
باز به رسم بازی روزگار
هم دستی کشم به رخسار تو یار
هم بزدایم غبار رَه
از سیمای دل آرا ی تو یار
هم تو بخوان مرا دل آرا
در لحظه دیدار فردا
( دل آرا شرکاء )
اشعار ناب دلارا شرکا
با آن عینک طلایی رویا
بود جهان کودکی ام
زیبا و دل آرا
در جهانم نبود
آشفتگی و ظلم
همه را می دیدم
در تفاهم و صلح
( دل آرا شرکاء )
مادر تنها انسان از خود گذشته واقعی در زندگی است
هم آرزوی تو
در آن ترانه هاست
در آن شبنم گلهاست
در آن آرزوی پروانه هاست
در آن جریان جویبارهاست
در آن نگاه پر از عشق مادر
می توان زیست دل آرا
مادر عزیزم روزت مبارک
( دل آرا شرکاء )
delarash
ngvh a
Biography of Delara Shoraka بیوگرافی دلارا شرکا زندگینامه دلارا شرکا | ||
امروز روز تولد توست روزی از روزگار نوست امروز با صد هزار نغمه و امید تو را میبینیم تو را میشنویم دل آرا شمع محفل ما تولدت مبارک تولدت مبارک ( دل آرا شرکاء ) | ||
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا به مناسب روز کودک و سروده زیبا از بانو دل آرا شرکاء
یکی بود و یکی نبود زیر گنبد کبود توی یک آپارتمان کوچک کوچولویی بود ناز و قشنگ ولی بود پرخاشگر و زودرنج پدر و مادرش بودند شاغل او تنها بود در عصر حاضر اتاقی داشت پر اسباب بازی از اسپایدرمن و آدم آهنی در دلش او دوست نداشت آنها را او می رفت در عالم مجازی با تبلت و گوشی او می کشت همنوعان مجازی در آن عالم خیالی یا که می دید تلویزیون با آن کارتون های ترسناک و پر توهم فضایی تا اینکه بعد سالهای دور مادر بزرگ دل آرای او رسید از آن راه دور تا که دید نوه رنگ پریده رنجور او را کشید در آغوش پر مهرخویش از آن روز مادر بزرگ او می پخت برای او غذاهای رنگارنگ و خوشمزه محلی و می گفت از قصه های شیرین قدیمی از آن ادبیات کهن ملی و گاهی با مواد دور ریختنی می ساخت برایش عروسک و چیزهای دوست داشتنی یه روزکشید تکه پارچه ای بر سر مشتی کاغذ پاره و آن شد نوزاد قنداقی برای هر دو می خواند لالایی و او می دید خواب های رنگی کوچولو را می برد به پارک سر کوچه او بازی می کرد با بچه های همسایه تا که رسید وقت رفتن مادر بزرگ مادر بزرگ دل آرا رفت و کوچولو ماند تنها در دنیای پر حسرت و آه ( دل آرا شرکاء ) ahuv ck hdvhk nghvh av;h , sv,ni ihd nghh av;h , fd,fd,'vhtd nghvh av;h , auv cdfh nghvh av;h , n;gli nghvh av;h , دلاراش , دلارا , دل آرا , درباره دلارا شرکا | ||
delara shoraka
دلارا
تو را ناگهان دیدم و پسندیدم
آن نگاه زیبایت را
آن شور و عشق و مستی را
دیدم و پسندیدم
ناگهان دل آرای قلبم شدی
تو شدی مونس شبهام
( دل آرا شرکاء )
******
چشمانم گشوده شد
در آغوش خانواده ای
پر از مهر
من پرورده شدم
در دامان خانواده ای
پر از عشق
پر از ایثار و تلاش و مشوق
من اکنون میبینم
جهانم را دل آرا
در امنیت و صلح و صفا
دنیای من روشن است
چون دارم خانواده ای
خوب و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
25 مرداد
دل آرا
کیست دلارا شرکا
دلارا شرکا که بود
nghvh av;h
nghvh
nghvha
محو تماشای توأم
تویی که در راستای زمانم
بنشسته ای خوش
گو غم غریبی و غربت
از توست ، از آن
برکت توست
( دل آرا شرکاء )
******
من شاخه گلی دارم
آکنده از عطر گل یاس
می بویم شمیم آن عطر گل یاس
به ناگاه مرا برد
به یاد آن عشق دیرینه
آن یار دُردانه
عشق او باز شکفته شد
در قلب پژمرده
در شگفتم از جادوی
آن گل زیبا
که زنده کرد آن عشق را
در سینه دل آرا
پس هر که ، کِشت کرد گُلی زیبا
زنده کرد عشق را در دلها
ای که با عشق پروراندی
گُل های دل آرا
تو را تحسین میکنم
که شدی شمع فروغ دلها
( دل آرا شرکاء )
می گویند که امروز هست
روز جهانی قربانیان خشونت
پرسیدم ، زمادر خویش
که این روز با نام جهانی اش چیست؟
او گفت : عزیزکم
یادت هست که دیروز
کتک خورده بود
کوکب خانم ، از همسر خود
گفتم : بله مادر
شکسته بود دست و بازویش
گفت : یادت هست ، آن روز
همسایه روبرو
فلک کرده بود ، بچه هایش
گفتم : بله مادر
شده بودند خورد و کبود ، بچه هایش
گفت : دیدی که امروز
نشان میداد تلویزیون
آن سیاه پوستانی که شکنجه شدند
به دست سفید پوست
گفتم : بله مادر
غمگین شد دلم ، از بهر آن مظلومان
مادرم گفت : بله کودک دلبندم
بسیاری از مردم دنیا
متاثر شدند از بهر ایشان
تا که شدند ، حامی ستم دیدگان
و امروز را نهادن
روز جهانی قربانیان خشونت
که شاید مرحمی دل آرا شود
از بهر دل زخم خورده ایشان
( دل آرا شرکاء )
سروده های ناب دلارا شرکا
خوشا آن دمی که دل
از آن یار باشد
خوشا آن لحظه موعود
خوشا آن لحظه تیر رس
و آن چاشنی تاروپود
تو در جواب آیی
تو در رکاب آیی
تو در آن لحظه موعود
خوری سوگند جاودانه
تو در آن جام مینا بنگری
و از هستی خویش بدانی
( دل آرا شرکاء )
دلارا
هنگامی که
معشوق رخ بگشاید
در آن عجب و تعجب آید
که آنهمه آشتی از چیست ؟
( دل آرا شرکاء )
******
نگاه منتظرم دوخته شده بود
به انتهای خیابان شلوغ
شاید که برسد اتوبوس از آن راه دور
بود ظهر تابستان
و بس بیداد میکرد گرما بی امان
به ناگاه صدایی ظریف و کودکانه
فرا خواند مرا
دیدم کودکی خردسال
که با دستانی کوچک
گرفته بود به سویم
بسته آدامسی را
و بر روی صورتش داشت
آثار خراش و کبودی
خواستم که او بنشیند در کنارم
پرسیدم از او
سرگذشت رفته بر او
او گفت : از پدری که
هنگام تخریب خانه ای ویرانه
مرده بود زیر آوار آن خانه
و مادرش که کار میکرد تمام وقت
در خانه دوست و آشنا
اما دست مزد او کفاف نمی داد
اجاره خانه و خرج شش بچه را
او را میفرستاد با آشنایی
تا کار کند و بیاورد لقمه نانی
و گاهی نیز کتک میخورد
از آن همسالان بزرگتر از خود
غمگین شدم از احوال آن کودک
با خود اندیشیدم
آیا می شود به او کمکی کرد ؟
یادم آمد از اخبار روز پیشین
که میگفت از حمایت یتیمان
و کودکان کار و زنان سرپرست خانوار
توسط اداره ای خوب و نیکوکار بهزیستی
با گوشی ام گرفتم 123
آمد صدایی دل آرا از آن سو
گفت : بهزیستی بفرمایید
( دل آرا شرکاء )
delarash
nghvh av;h
ng Hvh