Biography of Delara Shoraka بیوگرافی دلارا شرکا زندگینامه دلارا شرکا | ||
امروز روز تولد توست روزی از روزگار نوست امروز با صد هزار نغمه و امید تو را میبینیم تو را میشنویم دل آرا شمع محفل ما تولدت مبارک تولدت مبارک ( دل آرا شرکاء ) | ||
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا به مناسب روز کودک و سروده زیبا از بانو دل آرا شرکاء
یکی بود و یکی نبود زیر گنبد کبود توی یک آپارتمان کوچک کوچولویی بود ناز و قشنگ ولی بود پرخاشگر و زودرنج پدر و مادرش بودند شاغل او تنها بود در عصر حاضر اتاقی داشت پر اسباب بازی از اسپایدرمن و آدم آهنی در دلش او دوست نداشت آنها را او می رفت در عالم مجازی با تبلت و گوشی او می کشت همنوعان مجازی در آن عالم خیالی یا که می دید تلویزیون با آن کارتون های ترسناک و پر توهم فضایی تا اینکه بعد سالهای دور مادر بزرگ دل آرای او رسید از آن راه دور تا که دید نوه رنگ پریده رنجور او را کشید در آغوش پر مهرخویش از آن روز مادر بزرگ او می پخت برای او غذاهای رنگارنگ و خوشمزه محلی و می گفت از قصه های شیرین قدیمی از آن ادبیات کهن ملی و گاهی با مواد دور ریختنی می ساخت برایش عروسک و چیزهای دوست داشتنی یه روزکشید تکه پارچه ای بر سر مشتی کاغذ پاره و آن شد نوزاد قنداقی برای هر دو می خواند لالایی و او می دید خواب های رنگی کوچولو را می برد به پارک سر کوچه او بازی می کرد با بچه های همسایه تا که رسید وقت رفتن مادر بزرگ مادر بزرگ دل آرا رفت و کوچولو ماند تنها در دنیای پر حسرت و آه ( دل آرا شرکاء ) ahuv ck hdvhk nghvh av;h , sv,ni ihd nghh av;h , fd,fd,'vhtd nghvh av;h , auv cdfh nghvh av;h , n;gli nghvh av;h , دلاراش , دلارا , دل آرا , درباره دلارا شرکا | ||
در دستانم بود روزنامه ای
نوشته بود در بالای صفحه
روز جهانی لغو برده داری
بود در زیر آن متن
چند عکس تأثرانگیز
با دیدن آن صحنه ها
اشکم فرو ریخت
دیدم چهره بَرده گانی
از کشورهای گوناگون
که خورده بودند فریب
و ربوده شده بودند
با زور و تهدید
گمارده بودند آنها را
در کارهای سخت و اجباری
در معدن و کارخانه
یا که گدایی و ازدواج اجباری
در دنیای مدرن امروز
چنین ظلمی
جای تعجب داشت
غمگین شد دلم به حال آن
نگون بختان سیه روز
تسکین دادم دلم را
و گفتم دل آرا
شاید که فردا
تمام مردم دنیا
جمع شدند و یک صدا
برکندن ریشه
ظلم و ستم را از دنیا
( دل آرا شرکاء )
2 مرداد
23 اوت
******
وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی
وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی
بر روی صدف جواهر نشان هستی
تو شاه نشین نشین شده بودی
در آن رویای محال هستی
تو و اون لحظه دیدار تو
مرا شاد و مسرور کرد
( دل آرا شرکاء )
delarash
درباره دلارا شرکا
دل آرا
nghvh a
nghvh av;h